در قسمت اول این سریال استفن سالواتوره که یک خون آشام است به شهر جدیدی میآید و با دختری به نام الینا برخورد میکند و عاشقش میشود و به همین جهت جهت نزدیکی به او به دبیرستان الینا میرود و کم کم رابطه بین او و الینا شکل میگیرد اما پس از مدتی برادر استیفن، دیمن پیدا میشود و مشکلاتی را به وجود میآورد که حتی منجر به این میشود که الینا از این راز با خبر شود ولی او با توجه به رفتارهای خوبی که از قبل از استیفن دیدهاست منطقی برخورد میکند و سعی میکند با این قضیه کنار بیاید، استیفن جریان تبدیل شدنش به خونآشام را در سال 1864را شرح میدهد که دختر خونآشامی به نام کاترین مسبب این جریان بودهاست، همچنین دیمن تلاشهایی برای بازگردانی کاترین (که ظاهرا او نیز عاشقش بودهاست) میکند که در طی اشتباهی تعداد زیادی خونآشام آزاد میشوند و مشکلاتی به وجود میآیند، در قسمتهای میانی علت شباهت زیاد الینا به کاترین مشخص میشود و آن این بوده که ظاهراً الینا نوهٔ کاترین بوده و او فرزند ناتنی خانوادهٔ گیلبرت بودهاست، در پایان این فصل کاترین به شهر سابقش بازمیگردد